انتظــــار یعنی....

دوست داری هر روز یه قدم به امام زمانت نزدیک بشی با ما همراه باش*•.¸ ¸.• تقویم روزانه مهدوی *•.¸ ¸.•hh

انتظــــار یعنی....

دوست داری هر روز یه قدم به امام زمانت نزدیک بشی با ما همراه باش*•.¸ ¸.• تقویم روزانه مهدوی *•.¸ ¸.•hh

انتظــــار یعنی....

من غصه ی عاشقی این گونه آغاز میکنم
"گنه کارم" ولی خادم آقا شدن را دوست دارم....

میدونم خیلی فاصله دارم با آقا....میدونم لایق نوشتن برای حضرت نیستم اما وظیفه دونستم که در حد یه فتوشاپیست مبتدی و مطالعاتی که انجام دادم این وبلاگ رو با تمام نواقصش ایجاد کنم بنا به سفارش امام حسین علیه السلام: … مهدی ما در عصر خودش مظلوم است، تا می­توانید دربارهٔ آن حضرت سخن بگویید و قلم­ فرسایی کنید؛

از حضرت علی علیه السلام شنیدم که در مورد امام زمان فرمودند:
«صاحب هذا الامر الشرید الطرید الفرید الوحید»
صاحب این امر شرید (آواره) و طرید (رانده) و فرید (تک) و وحید (تنها) است

کتاب الغیبت (شیخ طوسی)، ص 161.

دوست دارم این وبلاگ یه کتاب بشه، و ابتدای کتاب بنویسم:تقدیم به بقیه الله
استفاده از تصاویر و مطالب کانال حلال حلاله

آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب تمنای وصال» ثبت شده است

۳۱
مرداد


امام زمان


در مقدمه ی کتاب"کلمة الامام المهدی عج" آیت الله شهید سید حسن شیرازی مینویسد:

در آن زمان که در عراق در زندان بعثی ها به سر می بردم و از شکنجه های وحشیانه آنها در امان نبودم.روزی دست توسل به دامان مولایم حضرت بقیة الله ع زده و از ایشان درخواست نجات و آزادیم را کردم و پیمان بستم که اگر از این زندان آزاد شوم،مجموعه ی فرمایشات ،نامه ها،دعاها،و زیارات حضرت را جمع کنم .

روزها و شبها سپری شد تا بالاخره از زندان آزاد شدم بعد از چند روز یکی از دوستان نزد من آمد و گفت:شخص بزرگواری را در خواب دیدم که به من فرمود:برو به سید حسن شیرازی بگو:

زمان وفای به عهد و پیمانی که با صاحب الزمان عج در تالیف کتاب بسته ای رسیده است.


این در حالی است که آن شخص اصلا از عهد و پیمان من خبر نداشت و من به هیچ کس نگفته بودم.تصمیم گرفتم این کار را شروع کنم و به جمع آوری و تهیه مدارک لازمه ی ان پرداختم.

بعد از انکه بخش عمده ای از کتاب را نوشتم،شبی درخواب دیدم با شکوه و وقار و قدی بلند با صورتی زیبا که لباس سفید رنگی پوشیده بود به سمت من آمد. اول گمان کردم که او حضرت بقیة الله الاعظم ع است به احترام او از جای حرکت کرده و به پیشواز او رفتم،نزدیک او که رسیدم دستش را گرفتم که ببوسم ولی او از من جلو افتاد و دست مرا بوسید .

وقتی دست مرا بوسید یقین کردم که خود حضرت نمیباشد به خاطر همین گفتم:شما کیستید؟

گفت:من از سوی ولی خدا آمده ام

در عالم خواب احساس کردم که او از سوی امام زمان عج آمده تا برای تالیف کتاب از من قدردانی کند.


منبع: تمنای وصال،ص38




  • کبوتر حرم
۲۵
مرداد




آقای محمد علی برهانی اهل فریدون می گوید:
در اوایل انقلاب به منظور آمارگیری و نام نویسی طبقه محروم و مستضعف منطقه ای اعزام و چند روزی آنجا مشغول شدیم که جدا وضع مردم بسیار رقت بار و به همه چیز محتاج بودند...

آمارگیری کردیم و بنا شد برگردیم.مقداری راه آمدیم وماشینی که در اختیار ما بود نقص فنی پیدا کرد و احتیاج به قطعاتی داشت.
سرگردان و ناراحت کنار راه منتظر وسیله ماندیم.راننده بود و من و چند تن از رفقا.
تقریبا ساعت 10صبح،ماشینی که پر از سر نشین بود رسید راننده ما سوار شد رفقای من هم بااینکه جا نبود و مسافرین در ناراحتی و تنگی جا بسر میبردند به زور سوار شدند و از من عذر خواهی کردند.من تنها کنار جاده ماندم در بیابانی ترسناک که اشرار هم در آن حوالی زندگی میکردند و خیلی هم به ما بدبین بودند به تنهایی راه افتادم و چاره ای جز توسل به صاحب الزمان عج نداشتم با خواندن این شعر به آقا متوسل شدم:

خانه ات را حلقه بر در میزنم
گرد بام خانه ات پر میزنم
آنقدر در میزنم این خانه را
تا ببینم روی صاحب خانه را
تا به عشق خود اسیرم کرده ای
از علائق جمله سیرم کرده ای
من به غیر از تو ندارم هیچکس
مهدی زهرا به فریادم برس


به حالت گریه بودم که ناگاه دیدم شخصی با لباس اشخاص عادی به قیافه ی یکی از سادات محترمی که او را در مدرسه ی فیضیه میشناختم مقابلم بین راه ایستاد،خوشحال شدم و سلام و احوالپرسی نمودم و گفتم:شما کجا و اینجا کجا؟
فرمود:ما هم اینجا رفت و آمد میکنیم شما هم خیلی ماجورید چون خدمت به محرومین میکنید و این روش جدم حضرت علی ع است.
تا میتوانید در حد تمکن به این طبقه خدمت کنید و دست از این کار بر ندارید که کار خوبی است.

خواستم از او استمداد بطلبم با خود گفتم:از دست اوچه کاری بر می آید؟او هم مثل من غریب است
ولی او رو به من کرد و فرمود:به زودی وسیله ای برای شما میرسد ناراحت نباش.
باز فکر کردم که این سید از کجا میداند وسیله برایم میرسد
صدایی به گوشم رسید که :این حضرت مهدی صاحب الزمان است.که ناگاه آقا از نظرم غایب شد و همان وقت ماشینی رسید که مهندس محترمی در آن تنها بود و بدون گفتن نگه داشت و مرا سوار کرد و به مقصد رساند.


منبع:تمنای وصال،ص 31

  • کبوتر حرم
۰۵
مرداد



روزی آیت الله بها الدینی به من گفت امسال در مکه معظمه در مجلسی که آقا امام  زمان(علیه السلام)تشریف داشتند نام  افرادی برده شد که مورد عنایت آقا بودند از جمله آنها حاج آقا فخر بود.

 خودم را به آقای فخر رساندم و از ایشان پرسیدم چه کرده ای که مورد عنایت حضرت مهدی(ع) واقه شده ای و جریان را برایشان نقل کردم.)) گریه کرد و گفت

آقای بها الدینی نگفت چگونه خبر به ایشان رسیده است.)) گفتم((نه.))

حاج اقا فخر گفت((من کاری نداشتم ، جز اینکه مادر من، علویه است و زمین گیر شده است.من هم با افتخار تمام خدمات او را بر عهده گرفته ام حتی حمام و شستشوی او را . من گمان میکنم خدمت مادر، مرا مورد عنایت حضرت قرار داده است.))

 برگرفته از کتاب تمنای وصال خواسته های امام زمان(ع)ازما،در تشرفات



  • کبوتر حرم