انتظــــار یعنی....

دوست داری هر روز یه قدم به امام زمانت نزدیک بشی با ما همراه باش*•.¸ ¸.• تقویم روزانه مهدوی *•.¸ ¸.•hh

انتظــــار یعنی....

دوست داری هر روز یه قدم به امام زمانت نزدیک بشی با ما همراه باش*•.¸ ¸.• تقویم روزانه مهدوی *•.¸ ¸.•hh

انتظــــار یعنی....

من غصه ی عاشقی این گونه آغاز میکنم
"گنه کارم" ولی خادم آقا شدن را دوست دارم....

میدونم خیلی فاصله دارم با آقا....میدونم لایق نوشتن برای حضرت نیستم اما وظیفه دونستم که در حد یه فتوشاپیست مبتدی و مطالعاتی که انجام دادم این وبلاگ رو با تمام نواقصش ایجاد کنم بنا به سفارش امام حسین علیه السلام: … مهدی ما در عصر خودش مظلوم است، تا می­توانید دربارهٔ آن حضرت سخن بگویید و قلم­ فرسایی کنید؛

از حضرت علی علیه السلام شنیدم که در مورد امام زمان فرمودند:
«صاحب هذا الامر الشرید الطرید الفرید الوحید»
صاحب این امر شرید (آواره) و طرید (رانده) و فرید (تک) و وحید (تنها) است

کتاب الغیبت (شیخ طوسی)، ص 161.

دوست دارم این وبلاگ یه کتاب بشه، و ابتدای کتاب بنویسم:تقدیم به بقیه الله
استفاده از تصاویر و مطالب کانال حلال حلاله

آخرین نظرات

۳۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

۱۱
مرداد



یکی از علمای بزرگ اصفهانی می گوید: «شبی در عالم رؤیا امام زمان (ع) را دیدم. به ایشان عرض کردم چه کنم که به شما نزدیک شوم؟» فرمودند: «عملت را عمل امام زمان (ع) قرار بده.» من به ذهنم رسید که یعنی در مورد هر کاری ببین اگر امام زمان (ع) این کار را می کند تو هم انجام بده. پرسیدم: «چه کنم که در این امر موفق باشم؟!» فرمود: «الاخلاص فی العمل؛ یعنی، در کارهای خود اخلاص داشته باش.»


شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 261
  • کبوتر حرم
۱۰
مرداد



روزی بحرالعلوم وارد حرم مطهرامام علی علیه السلام شد و سپس این شعر را زمزمه کرد:

چه خوش است صوت قرآن
ز تو دلربا شنیدن
به رخت نظاره کردن
سخن خدا شنیدن
پس ازآن از بحرالعلوم سبب خواندن این شعر را پرسیدم فرمود: چون وارد حرم حضرت علی علیه السلام شدم دیدم مولایم حجة بن الحسن (عج) در بالای سر به آواز بلند قران تلاوت میکند چون صدای آن بزرگوار را شنیدم این شعر را خواندم.



  • کبوتر حرم
۰۹
مرداد



بر چهرۀ پر ز نور مهدی صلوات
           بر جان و دل صبور مهدی صلوات       
                    تا امر فرج شود مهیّا ، بفرست
                           بهر فرج و ظهور مهدی صلوات

  • کبوتر حرم
۰۸
مرداد


شهادت امام صادق(علیه السلام) تسلیت باد



امام صادق (علیه السلام) می فرمایند :

 

(هنگامی که گرفتاری بنی اسراﺋیل به درازا کشید و ظلم و ستم بر ایشان از هر سوی باریدن گرفت ، چهل روز صبحها روی به درگاه الاهی آورده ، ضجّه و گریه آغار نموده و به دعاقیام کردند ، پس از آن دریای رحمت الاهی با دعای بنی اسرائیل به جوشش در آمد و خداوند به حضرت موسی و هارون وحی فرستاد که با مدد غیبی ، بنی اسرائیل را از شر فرعون نجات بخشند و صد و هفتاد سال ازگرفتاری آنها کاست .

سپس امام صادق (ع) فرمود:شما هم اگر مانند بنی اسرائیل به در گاه خدا دعا کنید خداوند فرج ما رانزدیک خواهد فرمود . اما اگر چنین نکنید این سختی ، به نهایت مدّتش خواهد رسید.


( بحارالانوار  ج52 ،ص131 )


  • کبوتر حرم
۰۷
مرداد




  • کبوتر حرم
۰۶
مرداد


دعای امام زمان



آ یت الله سید محمدتقی موسوی اصفهانی در کتاب گران سنگ مکیال المکارم خلاصه آثار و فواید و ویژگی‌هایی را که بر دعا کردن برای تعجیل فرج مترتب است، بیان می‌کند

حضرت صاحب الزمان علیه السلام در حق دعا کننده دعا می کند.
  • کبوتر حرم
۰۵
مرداد



روزی آیت الله بها الدینی به من گفت امسال در مکه معظمه در مجلسی که آقا امام  زمان(علیه السلام)تشریف داشتند نام  افرادی برده شد که مورد عنایت آقا بودند از جمله آنها حاج آقا فخر بود.

 خودم را به آقای فخر رساندم و از ایشان پرسیدم چه کرده ای که مورد عنایت حضرت مهدی(ع) واقه شده ای و جریان را برایشان نقل کردم.)) گریه کرد و گفت

آقای بها الدینی نگفت چگونه خبر به ایشان رسیده است.)) گفتم((نه.))

حاج اقا فخر گفت((من کاری نداشتم ، جز اینکه مادر من، علویه است و زمین گیر شده است.من هم با افتخار تمام خدمات او را بر عهده گرفته ام حتی حمام و شستشوی او را . من گمان میکنم خدمت مادر، مرا مورد عنایت حضرت قرار داده است.))

 برگرفته از کتاب تمنای وصال خواسته های امام زمان(ع)ازما،در تشرفات



  • کبوتر حرم
۰۴
مرداد




 امام صادق (علیه السلام)...:از تجلیل و تعظیم آن حضرت است که هر بنده خاضعى در مقابل صاحب (عصر) خود، هنگامى که مولاى بزرگوارش به سوى او بنگرد از جاى برخیزد، پس باید برخیزد و تعجیل در امر فرج مولایش را از خداوند منان مسئلت بنماید.


منتخب الاثر، ص 640



  • کبوتر حرم
۰۳
مرداد



امام صادق علیه السّلام فرمودند:

هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.

کافی،ج1،ص371



  • کبوتر حرم
۰۲
مرداد



صدای اذان از رادیو ماشین به گوش رسید ؛ جوانی که در کنارم نشسته بود

بلند شد و به طرف و به او گفت : آقای راننده ؛ لطف کنید نگه دارید تا نمازم را بخوانم.

راننده با بی تفاوتی گفت:برو بابا حالا کی نماز می خواند صبر کن ساعتی دیگر

در قهوه خانه برای ناهار و نماز نگه می دارم.جوان ول کن نبود آنقدر اصرار کرد تا راننده ماشین

 را نگه داشت و او با آرامش دو رکعت نماز ظهرش را که شکسته هم بود خواند.وقتی سوار

ماشین شد پرسیدم :چرا اینقدر به نماز اول وقت اهمیت می دهی؟ گفت: من به آقایی

 قول دادم که همیشه نمازم را اول وقت بخوانم.

گفتم :به چه کسی قول داده ای که اینقدرمهم است.

گفت:من در یکی از کشور های اروپایی درس می خوانم .چند سالی بود که

آنجا بودم. محل سکونتم در یک بخش کوچک بودو تا شهری که که دانشگاه در آن قرار داشت

 فاصله زیادی بود که با یک اتو بوس که هر روز از آن بخش به شهر می رفت من هم میرفتم.

برای فارغ و التحصیل شدنم باید آخرین امتحانم را میدادم.پس از سالها رنج وسختی و تحمل

غربت ؛خلاصه روز موعود فرارسید.درسهایم را خوب خوانده بودم .سوار اتوبوس شدم پس از

چند دقیقه اتو بوس که پر از مسافر بود به راه افتاد. نیمی از راه را آمده بودیم که یکباره اتوبوس

خاموش شد. راننده پایین رفتو کاپوت ماشین را بالا زد.مقداری موتور ماشین را دستکاری
 
کرد اما ماشین روشن نشد. مسافران کنار جاده آمده بودند و من هم دلم برای امتحان

 شور میزد و ناراحت بودم. چیزی دیگر به موقع امتحان نمانده بود. وسیله نقلیه دیگری هم از

 جاده عبور نمیکرد که با آن بروم. نمی دانستم چه کنم .همه تلاش های چند ساله ام به این

 امتحان بستگی داشتخیلی نگران بودم. یکباره ای جرقه ای در مغزم زد به یاد امام زمان (عج)

افتادم.دلم شکست اشکم جاری شد با خودم گفتم: یا بقیة الله اگر امروز کمکم کنی تا به

 امتحانم برسم ؛قول می دهم که تا آخر عمر,نمازم را همیشه اول وقت بخوانم. چند لحظه

 بیشتر نگذشته بود که آقایی از دور نمایان شد و به سمت راننده آمد. با زبان فرانسوی به

راننده گفت چی شده؟ راننده گفت :نمی دانم هر کار میکنم روشن نمی شود. مقداری

ماشین را دست کاری کرد و به راننده گفت « استارت بزن »ماشین روشن شد همه

خوشحال سوار ماشین شدند. من هم که عجله داشتم سریع سوار شدم همین که

اتوبوس میخواست راه بیفتد همان آقا پا روی پله اول اتوبوس گذاشت مرا به اسم صدا زد
 
و گفت:قولی که دادی یادت نرود ؛نماز اول وقت... وبه پشت اتوبوس رفت و من هرچه نگاه کردم

 دیگر او راندیدم و تا دانشگاه همین طور اشک ریختم.

التماس دعا



                                    منبع:کتاب :تمنای وصال ؛نوشته : حسن محمودی ص21

  • کبوتر حرم