آه.....
أَلسَّلامُ عَلَى الْجُیُوبِ الْمُضَرَّجاتِ ،
سید حلاوی یک قصیده ی شکواییه ای ساخت که در آن به امام زمان علیه السلام شکایتها دارد
مثلا قسمتی از ترجمه قصیده این است:
<<یابن العسگری کجا هستید؟شیعیان شما را آزار می کنند . فلان دسته از شیعیانت
گرفتارشده اند و دچار رنج و شکنجه و بلا و محنت هستند>>. در این اشعار بلاهایی که بر شیعیان مختلف رخ داده است به نظم کشیده شده است . این اشعار را این طرف و آن طرف در دو سه جلسه خوانده بود.
یکی دونفر ازاوتاد نجف در عالم رویا به حضور مبارک حضرت بقیة الله شرفیاب شدند.
حضرت به آنها فرمودند: بروید به سید بگویید :سید!این قدر دل مرا مسوزان ،این قدر سینه ی مرا کباب مکن،اینقدر ناراحتی شیعه را به گوشم مرسان،من از شنیدن آن متاثر می شوم .
عبارتی که پیغام داده است این است:<<لیس الامر بیدی>>سید!<<کار به دست من نیست>>،به دست خداست .
<<دعا کنید خدا فرج مرا برساند تا شیعیانم را از این شکنجه ها نجات دهم>>
منبع :شیفتگان حضرت مهدی جلد3 ، ص
- ۹۵/۰۷/۲۷